پيام دوستان
+
* ندادي مهلتم حتي بگويم من خداحافظ
که حافظ در گلو ماند و چه گريه با خدا کردم...*
سيدمحمدرضا فخري
5:41 عصر
+
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هيچ معلوم نشد خيام
شاخه ي عشق
ديروز 4:32 عصر
+
*فراخوان دعوت به همکاري در بخش نويسندگي مهوا*
*آقايان و بانوان تهراني و شهرستاني* که تمايل دارند بهعنوان *نويسنده* در اين مجموعه فعاليت کنند، در يک *دوره جامع و تخصصي توسط يکي از اساتيد حاذق اين رشته*، آموزش ميبينند و پس از تاييد مهارت ايشان در آزمون پاياني، بلافاصله وارد *کارگروه نويسندگي* خواهند شد.

شاخه ي عشق
ديروز 4:32 عصر
+
.. خورده مگير ..
خورده مگير برمن اي دل ،
که دلم رِيش گشته پيش رقيب...
نه خواب و خوراک دارم و ،
نه به خواب ميبينم حبيب...
از کهِ شکايت کنم و کدام غم ،
درخيالم نميگنجد بيا اي طبيب...
بيمار عشقم و درد دل بسيار ،
مرا مجال صحبت بده اي حبيب....
غ..ر..آ
شاخه ي عشق
ديروز 4:32 عصر
+
..پري چهري..
.تو آن تُرک پريچهر ه ي و ،
که.از ديدارت مستم...
.يارب زچه ترکيبي ست او ،
. که واعظي وعده به بهشت ميداد...
.در خانه رُخش ديدم و گفتم ،
.يارب هرروز در خانه بهشتم...
غ..ر..آ
انديشه نگار
04/3/5
+
.. خورشيد من..
. خورشيد من باش ،
.طاووس آسمانم...
. دلبند شوخ چشمم ،
. دلدار خوش زبانم...
. معشوق خوش بر روي ،
.شاهين آسمانم ...
. خطاست اگر نگويم ،
.دوستت دارم دوستت دارم ...
غ..ر...آ
انديشه نگار
04/3/5
+
* که ام ؟ معلمِ دلتنگ و سادهاي که تو را
هميشه وقتِ حضور و غياب کم دارم *
انديشه نگار
04/3/5
.: ام فاطمه :.
04/2/30
چنين است که شهادت، پايان نيست، فقدان نيست، بلکه گستردگي در زندگي حقيقي است. گشايش است، حيات است. و شهيد، حق است و زنده است و جاويد.
رهيده از تنگناي زمان و مکان. که حالا با دست و دل باز، بي هيچ حد و حصري، به خدمت ادامه خواهد داد. شهادت، از دست دادن نيست، به دست آوردن است.
+
بهار، آغاز رويش است؛
نه فقط براي آنکه در آغاز مسير است،
بلکه براي هر جوياي حيات که فرصتش به تاراج زمستان سوخته و اکنون، در تمناي رويشي دوباره است.
باز ريشه دواندن،
باز باليدن،
برگ و بار آوردن.
گوارايتان بازشکوفايي و بازرويش.
روزهايتان، پر روزي و اوقاتتان پربرکت باد.

.: ام فاطمه :.
04/2/23
+
چه بيتابانه ميخواهمت اي دوريات آزمونِ تلخِ زندهبهگوري!
چه بيتابانه تو را طلب ميکنم!
بر پُشتِ سمندي
گويي
نوزين
که قرارش نيست.
و فاصله
تجربهيي بيهوده است.
بوي پيرهنت،
اينجا
و اکنون. ــ
کوهها در فاصله
سردند.
دست
در کوچه و بستر
حضورِ مأنوسِ دستِ تو را ميجويد،
و به راه انديشيدن
يأس را
رَج ميزند.
بينجواي انگشتانت
فقط. ــ
و جهان از هر سلامي خاليست.
#احمد_شاملو
.: ام فاطمه :.
04/2/21
اي دوست که بامن دل تو يکدله نيست.. برخيز و بيا بي تو مرا حوصله نيست.. بيهوده بهانه مي کني فاصله را.. بين من و تو يک سر مو فاصله نيست .
مي خواهمت چنانکه شب خسته خواب را
مي جويمت چنانکه لب تشنه آب را
محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
يا شبنم سپيده دمان آفتاب را
بي تابم آنچنانکه درختان براي باد
يا کودکان خفته به گهواره تاب را.درودبربانوي خوش سخن پارسي.@};-